ناگفته های بی رنگ

ناگفته های بی رنگ

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر سر و سریست که با موی پریشان دارد!
ناگفته های بی رنگ

ناگفته های بی رنگ

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر سر و سریست که با موی پریشان دارد!

"فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد.."

فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

پیش هر بیگانه گویم راز خود آشنا رویی مرا دیوانه کرد

ای مسلمانان به فریادم رسید طفل هندویی مرا دیوانه کرد

میزنم خود را به آتش بی دریغ آتشین خویی مرا دیوانه کرد

از حرم لبیک گویان میروم جذبه ی کویی مرا دیوانه کرد

واقف از میخانه و مسجد نیم چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

عنبرین مویی مرا دیوانه کرد یاسمن بویی مرا دیوانه کرد

فکر زنجیری کنید ای عاقلان بوی گیسویی مرا دیوانه کرد

بوی گیسویی مرا دیوانه کرد ...

"بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی..."

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی

چون بهاران میرسد با من خزانی میکند


- شهریار

"ناپایداری زندگی به شور و شوق..."

فروید معتقد بود ناپایداری زندگی به شور و شوق ما برای زیستن می‌افزاید: «محدودیت در امکان بهره‌مندی از لذّت، به ارزش لذّت می‌افزاید.»

"پاییز بهاری است که عاشق شده است..."

زرد است که لبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی

پاییز بهاری است که عاشق شده است.

"به آرزو نرسیدیم و ..."

به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم

که راه دورتر از عمرِ آرزومندست

تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن

که پیشِ پای تو ترکیبِ من پراکنده ست

به شاهراهِ طلب بیم نامرادی نیست

زهی امید که تا عشق هست پاینده ست

ز دورباشِ حوادث دلم ز راه نرفت

بیا که با تو هنوزم هزار پیوندست

به جان سایه که میرنده نیست آتش عشق

مبین به کشتة عاشق که عاشقی زنده ست