-
"تو درخت خوب منظر همه میوهای ولیکن..."
پنجشنبه 11 آبان 1402 22:04
تو درخت خوب منظر همه میوهای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت - سعدی
-
"بسوز ای دل که تا خامی..."
پنجشنبه 11 آبان 1402 22:01
بسوز ای دل ک ه تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی ک ه بی آتش کسی را بوی عود آمد؟! - مولانا
-
"ای عشق! ببین من چه کشیدم تو چه کردی..."
پنجشنبه 11 آبان 1402 21:59
«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار» ای عشق! ببین من چه کشیدم تو چه کردی - فاضل نظری
-
"از سوز محبت چه خبر اهل هوس را..."
پنجشنبه 11 آبان 1402 21:57
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را این آتش عشق است نسوزد همه کس را... - مولانا
-
"بچگی، سفر و تفکرات ممکن"
پنجشنبه 11 آبان 1402 21:53
وقتی بچه بودم، پدرم می گفت: «اگر زنده هستی، امید به روزی بهتر و رخ دادن اتفاقی خوب وجود دارد. اما اگر هیچ چیز خوبی در سرنوشت انسان باقی نمانده باشد، او خواهد مرد.» در طی سفرم به این گفته فکر می کردم که باعث می شد همچنان به حرکت ادامه دهم، حتی مواقعی که نمی دانستم به کجا می روم. آن کلمات عاملی برای به حرکت دادن روحم به...
-
"عشق، بدونه زمان و پایان"
دوشنبه 8 آبان 1402 18:39
زمانی که متوجه میشوی عاشق شدی، عشق قبلا در تو اتفاق افتاده بوده است؛ اینگونه عمل میکند، و هر چه قدر هم که سن و سالت بالاتر برود، تغییری در آن ایجاد نمیشود. به جز این که میتوان آن را به دو گونهی کاملا متفاوت تقسیم کرد: عشقی که پایانی در افق آن دیده میشود و عشقی که پایانی ندارد. خداحافظ تسوگومی – بنانا یوشیموتو
-
"رویا، درست ترین کار..."
یکشنبه 7 آبان 1402 22:25
رویا میبینم، گاهی فکر میکنم این تنها کار درست برای انجام دادن است. اسپوتنیک دلبند – هاروکی موراکامی
-
"آدمها، تنهایی متعلق به انسان است."
یکشنبه 7 آبان 1402 22:22
آخه چرا آدم ها بایستی تا این حد تنها باشن؟ اصلا هدفش چیه؟ نه، واقعا؟ میلیون ها میلیون آدم تو این دنیا چشم شون به بقیه س تا بلکه یکی پیدا بشه و بیاد اون ها رو از تنهایی در بیاره ولی باز آخرش همه شون تنهان و غرق در انزوا و خودشون تو عزلت نامحسوسی حبس می کنن. آخه چرا؟ یعنی زمین فقط به این خاطر شده زمین که به بشر تنها غذا...
-
"دلهای ما که بهم نزدیک باشد.."
شنبه 6 آبان 1402 21:19
دلهای ما که بهم نزدیک باشد دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم؟ برایم دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودنهای دور می ترسم. - شاملو
-
"انسان؛ انس و نسیان"
شنبه 6 آبان 1402 21:15
ریشهی واژهی " انسان " از دو واژه اُنس و نِسیان است؛یعنی موجودی که زود انس میگیرد و زود فراموش میکند... ( همینقدر عمیق )
-
"گر می نخوری طعنه مزن مستان را..."
شنبه 6 آبان 1402 00:23
گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنیاد مکن تو حیله و دستان را تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام است آن را - خیام
-
"زمان در حال گذر یا مرگ زمان"
پنجشنبه 4 آبان 1402 21:34
زمان های قدیم اصلا وجود ندارند. وقتی زمانه ای می گذرد، قدیمی نیست بلکه مرده است! هیچ زمانی به جز زمان های جدید وجود ندارد. امبرسونهای باشکوه – بوث تارکینگتون
-
"زندگی شانسی؛ مرگ یا زندگی"
چهارشنبه 3 آبان 1402 23:22
ما یا از روی شانس زندگی می کنیم و می میریم، و یا زندگی و مرگ مان بر طبق یک برنامه است. پل سن لوئیس ری – تورنتون وایلدر
-
"تنهایی یا بی اعتمادی"
چهارشنبه 3 آبان 1402 23:21
چه تنهایی ای، تنهاتر از بی اعتمادی است؟ میدل مارچ – جورج الیوت
-
"آدمی؛ حرف مفت"
سهشنبه 2 آبان 1402 00:04
آدمیزاد چیزی نیست جز یک مشت حرف مفت. کشتی ساکورا - کوبو آبه
-
"راز عجیب نهنگها: غرق شدن در هوا"
دوشنبه 1 آبان 1402 22:39
نهنگ ها موجودات خیلی باهوشی ان، اما یک دفعه و بی هیچ دلیلی کل گله به سمت ساحل شنا می کنن و از آب بیرون میان. هر چقدر هم تلاش بکنی دیگه به آب برنمی گردن. دانشمندها مغز نهنگ ها رو بررسی کردن و به نتیجه ی جالبی رسیدن: این که نهنگ ها از ترس غرق شدن از آب بیرون میان؛ اما در واقع توی هوا غرق می شن. کشتی ساکورا - کوبو آبه
-
"گر خون دلی بیهوده خوردم..."
یکشنبه 30 مهر 1402 23:19
گر خون دلی بیهوده خوردم، خوردم چندان که شب و روز شمردم ، مردم آری، همه باخت بود سر تا سر عمر دستی که به گیسوی تو بردم، بردم -هوشنگ ابتهاج
-
"بوسه..."
یکشنبه 30 مهر 1402 14:55
گفتمش شیرین ترین آواز چیست؟ چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند ناله زنجیرها بر دست من گفتمش آنگه که از هم بگسلند خنده تلخی به لب آورد و گفت آرزویی دلکش است اما دریغ بخت شورم ره برین امید بست و آن طلایی زورق خورشید را صخره های ساحل مغرب شکست من به خود...
-
"در من کسی پیوسته می گرید"
یکشنبه 30 مهر 1402 14:46
در من کسی پیوسته می گرید این من که از گهواره با من بود این من که با من تا گور همراه است دردی ست چون خنجر یا خنجری چون درد همزاد ِ خون در دل ابری ست بارانی ابری که گویی گریه های قرن ها را در گلو دارد ابری که در من ی کریز می بارد شب های بارانی او با صدای گریه اش غمناک می خواند رودی ست بی آغاز و بی انجام با های های گریه...
-
"فشار؛ گذشته و آینده"
شنبه 29 مهر 1402 23:33
گاهی اوقات احساس می کنم که گذشته و آینده به قدری محکم از دو طرف فشار وارد می کنند که هیچ جایی برای زمان حال باقی نمی ماند. باری دیگر برایدزهد – اولین وو
-
"امشب ای ماه به درد دل من تسکینی..."
شنبه 29 مهر 1402 21:05
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چها می بینی - شهریار
-
"جانا..."
شنبه 29 مهر 1402 21:02
جانا سرى به دوشم ودستى به دل گذار آخرغمت به دوش دل وجان کشیده ام - شهریار
-
"من از سوخته دلانم..."
شنبه 29 مهر 1402 20:58
من از سوخته دلانم حق داری سر بزنی !!! من از خرابه ها نالانم غریبه شدم حق داری سنگ بزنی !!! حالا که آمدی آیه ی یأس نمی خوانم رفتنت بی موقع بود دلیلش را نمیدانم - الهه فتحی
-
"آرزومه..."
شنبه 29 مهر 1402 20:57
آرزومه که قلب تو رنگ بهارو ببینه بدون کینه هم شده یه بی قرارو ببینه آرزومه که عکستو تو قابِ خونم ببینم یه روزی من کنار تو کنار دستت بشینم آرزومه که خاطره با اسم تو معنا بشه چشمایِ شب نشینِ تو ماهِ شبای ما بشه آرزومه خدای من به قلب من نظر کنه یه روزی قلبِ پاک تو از کینه ها گذ ر کنه آرزومه که عاشقی ثمر بده بهار بشه برگ...
-
"اسرار ازل.."
شنبه 29 مهر 1402 20:56
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو دانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من - خیام
-
"ترس مقابل آرزو"
جمعه 28 مهر 1402 23:15
موضوع این است که ترس نمی تواند بیش از آرزو آزاردهنده باشد. سالار مگسها – ویلیام گلدینگ
-
"سادگی؛ تولد یک ایده"
جمعه 28 مهر 1402 23:15
بهترین ایدهها، سادهترین آنها هستند. سالار مگسها – ویلیام گلدینگ
-
"برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم"
جمعه 28 مهر 1402 22:23
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران سادهدل من که قسم های تو باور کردم به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم نالهٔناکامی - شهریار
-
"دل؛ واژهای همواره مشکله"
پنجشنبه 27 مهر 1402 21:06
دل چیز عجیبیست. دل اگر بخواهد همه چیز خواستنیست. دل فقط به دل راه ندارد. به چشم، به دست، به هوش، به حواس، دل به روح راه دارد. دل چیز عجیبیست، در سینهی خودت میتپد، اما برای خودت، نه … - ناشناس
-
"بدترین کاری که می توان .."
پنجشنبه 27 مهر 1402 20:57
بدترین کاری که میتوان در حق کسی کرد، امیدوار کردن و سپس از بین بردن امید اوست. - The last of house